نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: رفتارزشت خانواده همسر ودرراس مادرشوهر

5020
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2019
    شماره عضویت
    41638
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Angry رفتارزشت خانواده همسر ودرراس مادرشوهر

    با سلام و وقت بخیر. من از عید غدیر که یه اتفاقی افتاد ناراحتم از اونروز اشتهام قطع شده دائما تو فکرم در کل آسایش و آرامش و این دغدغه فکری بهم زده کلی بگم در مورد خودم که سال نود و پنج یک نامزدی سه ماهه داشتم که جدا شدم و بعد یک سال با همسرم آشنا شدم و یک سال هم آشنایی. خلاصه ما ازدواج کردیم الان هفت ماهه شوهرم خودش خوبه پشیمون نیستم از انتخابم اما خانوادش مخصوصا مادرش نه من تو ازدواج قبلم از مادرشوهر و خواهرشوهر خیلی کشیدم که همون یک ماهه اول عقد تصمیم به جدایی تو ذهنم جرقه زد و الان رفتار زشت مادرشوهر فعلیم اون اتفاقات قبل و برام تداعی میکنه مادرشوهرم الان تو خونه مادرشوهرخودش زندگی میکنه و از مادرشوهرش مراقبت میکنه بهتر بگم اجباری بارها و بارها دیدم بدرفتاریشو بارها شنیدم گفته وقتی مرد آرایش میکنم میرم سر قبرش خودش خیلی ناراحته از خانواده شوهرش اما دقیقا الان اونارو سر من خالی میکنه بخدا من از اول میدیدم تو دور و بر که با خانواده شوهر قطع رابطن بدم می اومد اما الان می بینم چاره ای جز این نیست همسرمم اتفاقا اینو پیشنهاد کرده مادرشوهرم تقصیر خودشه تو این چند سال زندگی جمع نکرده از بابت مال دنیا چیزی ندارن ولی بخدا همه چی پول نیست خیلی حسودی من و خانوادمو میکنه خیلی دو ماهه عقد بودم گوشیمو عوض کردم اینا یک تومن گزاشتن روش بالحن زشت بهم گفت یابابات پول گوشیتوبده برات عیدی بیاریم یا منتظرنباش شوهرمم دید اون روزم بدرفتاری کرد، رفتیم مشهد باشوهرم تماسای منوجواب نداد براپسرش و جواب میداد وقتی عیددیدنی اومدن گلایه کرد منم تماسامونشونش دادم ،بارهاوبارها بی احترامی کرده خواهرشوهرم یازده سالشه اونویادمیده بمن سلام نکنه اون دخترخودش خیلی نمک نشناسه من یک شب مجبوری خونشون بودم شب توبغلم خوابوندمش دوبار بدون مناسبت براش هدیه خریدم روزقربان خونمون بودن براش کلی وسایل دادم ک یک دخترخوشش میاد فردای قربان پدرشوهرم ازمشهدبرگشت همراه برادرش منم اونجابودم خیلی موذب شدم بخاطر عموی همسرم اماحرفی نزدم تدارکات شام ومنوهمسرم میدیدیم گفتیم غذای خیلی کمه شبش دیدیم پسر وعروسشم اومدن همسرم ناراحت شدگفت لباساتوبپوش بریم منم پوشیدم مادرش چنتا تیکه انداخت اره بزرگ شدی؟یادت میدن؟ازپسرشانس نیاوردم ایشالله دامادم 'اینکارارو برادامادش بکنه مث من سکوت نمیکنن ک بهرحال عید اونروزم گزشت عیدغدیر براشوهرم خرید کردیم من ومادرم تنهایی رفتیم بمادرم گفتم توراه که اضطراب دارم ازبابت مادرشوهرم دلداریم داد رفتیم خونشون ازورودی مادرشوهرم پدرشوهرم اون خواهرشوهربچه همشون بامامانم سلام علیک روبوسی به روی منم نگانکردن من کم کمش ده بارسلام کردم رفتم توخونه من کم مونده بودم گریه کنم اخه ب چ دلیلی این رفتار؟بالحن خنده گفتم نه سلام میدین سلام میگیرن چرا؟الان ک عصبانیتم فروکش شده باخودم میگم کاش نمیگفتم درطول روز سفره چیدم ظرف شستم اماسکوت کردم توسفره پدرشوهرم بهمه یخ ریخت جزمن مادرشوهرم بهمه بشقاب داد بمن هول داد مادرمم دید ظرفاروشستم مادرم وهمسرم ازم کلی تشکرکردن اون اخر یه ممنون گفت مادرم رفت اتاق نمازبخونه گفت حاضرشوبریم گفتم نه طاقت بیار ماشینو برادرشوهرم بیاره بریم اخرشم باز مامان و بوسیدن وتحویل گرفتن منم فقط دست دادم وخدافظی کردم وقتی رسیدیم خونه مادرم گفت واقعاسرمون کلاه رفته اینا وضعشون خرابه منوتحویل گرفتن بروی تونگاه نکردن من باتواونارومیشناسم وقتی برات ارزش قائل نیستن من اونجاچیکاردارم؟وخیلی ناراحت شد نخوابیدیم تاصبح دلداریم داد صبحشم زنگ زدیم همسرم و دعوت کردیم توخونه مادرم ناراحتیشوازبابت خانوادش گفت .خیلی طولش دادم میدونم خیلی متاسفم اما واقعاباچنین خانواده ای مادرشوهری چجور بایدرفتارکرد؟مادرم و همسرم پیشنهادقطع ارتباط دادن من مشکلی ندارم اما واقعا ناراحتم بابت این رفتارشون من درحقم نیست

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : رفتارزشت خانواده همسر ودرراس مادرشوهر

    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    دقت کنید که گاهی خانواده ها ازدواج پسرشان را به منزله جدا شدن او از خانواده می دانند و فکر می کنند که در این مسیر عروسشان نقش داد و این به دلیل محبت و وابستگی به فرزندشان می باشد اما نیاز است که شما بدانید رفتارهای خانواده همسرتان ربطی به ایشان ندارد و بخاطر رفتارهای دیگران با ایشان وارد بحث نشوید.
    . هریک از شما چند سال دارید؟
    2. معیارهای شما برای انتخاب همسرتان چیست؟
    3. رفتارهای خانوادیشان بر روابط شما و همسرتان با یکدیگر تاثیر می گذارد؟
    4. واکنش همسرتان در مقابل آنها چگونه می باشد؟
    5. دلیل شما برای ترک نکردن و کاهش ندادن روابط چیست؟

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2019
    شماره عضویت
    40526
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    796
    تشکر شده 601 بار در 492 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : رفتارزشت خانواده همسر ودرراس مادرشوهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط Marya_77 نمایش پست ها
    با سلام و وقت بخیر. من از عید غدیر که یه اتفاقی افتاد ناراحتم از اونروز اشتهام قطع شده دائما تو فکرم در کل آسایش و آرامش و این دغدغه فکری بهم زده کلی بگم در مورد خودم که سال نود و پنج یک نامزدی سه ماهه داشتم که جدا شدم و بعد یک سال با همسرم آشنا شدم و یک سال هم آشنایی. خلاصه ما ازدواج کردیم الان هفت ماهه شوهرم خودش خوبه پشیمون نیستم از انتخابم اما خانوادش مخصوصا مادرش نه من تو ازدواج قبلم از مادرشوهر و خواهرشوهر خیلی کشیدم که همون یک ماهه اول عقد تصمیم به جدایی تو ذهنم جرقه زد و الان رفتار زشت مادرشوهر فعلیم اون اتفاقات قبل و برام تداعی میکنه مادرشوهرم الان تو خونه مادرشوهرخودش زندگی میکنه و از مادرشوهرش مراقبت میکنه بهتر بگم اجباری بارها و بارها دیدم بدرفتاریشو بارها شنیدم گفته وقتی مرد آرایش میکنم میرم سر قبرش خودش خیلی ناراحته از خانواده شوهرش اما دقیقا الان اونارو سر من خالی میکنه بخدا من از اول میدیدم تو دور و بر که با خانواده شوهر قطع رابطن بدم می اومد اما الان می بینم چاره ای جز این نیست همسرمم اتفاقا اینو پیشنهاد کرده مادرشوهرم تقصیر خودشه تو این چند سال زندگی جمع نکرده از بابت مال دنیا چیزی ندارن ولی بخدا همه چی پول نیست خیلی حسودی من و خانوادمو میکنه خیلی دو ماهه عقد بودم گوشیمو عوض کردم اینا یک تومن گزاشتن روش بالحن زشت بهم گفت یابابات پول گوشیتوبده برات عیدی بیاریم یا منتظرنباش شوهرمم دید اون روزم بدرفتاری کرد، رفتیم مشهد باشوهرم تماسای منوجواب نداد براپسرش و جواب میداد وقتی عیددیدنی اومدن گلایه کرد منم تماسامونشونش دادم ،بارهاوبارها بی احترامی کرده خواهرشوهرم یازده سالشه اونویادمیده بمن سلام نکنه اون دخترخودش خیلی نمک نشناسه من یک شب مجبوری خونشون بودم شب توبغلم خوابوندمش دوبار بدون مناسبت براش هدیه خریدم روزقربان خونمون بودن براش کلی وسایل دادم ک یک دخترخوشش میاد فردای قربان پدرشوهرم ازمشهدبرگشت همراه برادرش منم اونجابودم خیلی موذب شدم بخاطر عموی همسرم اماحرفی نزدم تدارکات شام ومنوهمسرم میدیدیم گفتیم غذای خیلی کمه شبش دیدیم پسر وعروسشم اومدن همسرم ناراحت شدگفت لباساتوبپوش بریم منم پوشیدم مادرش چنتا تیکه انداخت اره بزرگ شدی؟یادت میدن؟ازپسرشانس نیاوردم ایشالله دامادم 'اینکارارو برادامادش بکنه مث من سکوت نمیکنن ک بهرحال عید اونروزم گزشت عیدغدیر براشوهرم خرید کردیم من ومادرم تنهایی رفتیم بمادرم گفتم توراه که اضطراب دارم ازبابت مادرشوهرم دلداریم داد رفتیم خونشون ازورودی مادرشوهرم پدرشوهرم اون خواهرشوهربچه همشون بامامانم سلام علیک روبوسی به روی منم نگانکردن من کم کمش ده بارسلام کردم رفتم توخونه من کم مونده بودم گریه کنم اخه ب چ دلیلی این رفتار؟بالحن خنده گفتم نه سلام میدین سلام میگیرن چرا؟الان ک عصبانیتم فروکش شده باخودم میگم کاش نمیگفتم درطول روز سفره چیدم ظرف شستم اماسکوت کردم توسفره پدرشوهرم بهمه یخ ریخت جزمن مادرشوهرم بهمه بشقاب داد بمن هول داد مادرمم دید ظرفاروشستم مادرم وهمسرم ازم کلی تشکرکردن اون اخر یه ممنون گفت مادرم رفت اتاق نمازبخونه گفت حاضرشوبریم گفتم نه طاقت بیار ماشینو برادرشوهرم بیاره بریم اخرشم باز مامان و بوسیدن وتحویل گرفتن منم فقط دست دادم وخدافظی کردم وقتی رسیدیم خونه مادرم گفت واقعاسرمون کلاه رفته اینا وضعشون خرابه منوتحویل گرفتن بروی تونگاه نکردن من باتواونارومیشناسم وقتی برات ارزش قائل نیستن من اونجاچیکاردارم؟وخیلی ناراحت شد نخوابیدیم تاصبح دلداریم داد صبحشم زنگ زدیم همسرم و دعوت کردیم توخونه مادرم ناراحتیشوازبابت خانوادش گفت .خیلی طولش دادم میدونم خیلی متاسفم اما واقعاباچنین خانواده ای مادرشوهری چجور بایدرفتارکرد؟مادرم و همسرم پیشنهادقطع ارتباط دادن من مشکلی ندارم اما واقعا ناراحتم بابت این رفتارشون من درحقم نیست
    سلام عزیزم
    بهترین روش درین مواقع کاهش دادن مراودات و رفت و امدهاست
    دلیلی نداره جنگ اعصاب ادامه پیدا کنه
    رفت و امد با خانواده شوهرتونو به حداقل برسونین و به شوهرتونم صراحتا و جز به جز توضیح بدین دلیل این تصمیمتون چیه

    البته قرار نیس این قطع ارتباط تاابد ادامه پیدا کنه بلکه کم کم و طی مرور زمان همین حرکت شما واسه کاهش رابطه ها باعث میشه اونا تو شیوه رفتار کردنشون تجدیدنظر کنن

    هیچ دلیلی نداره این روابط معیوب بین شما و خانواده ایشون هی تکرار بشه و هی شما زجر بکشین و اذیت بشین و بازم ادامه بدین

    سرد کردن و کاهش دادن روابط درحال حاضر معقولترین و شاید تنها راه ممکن باشه
    امضای ایشان
    به طبیعت بگو حواسش جمع باشد

    اگرچه کلی دیر ای تقدیر

    اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!

    اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت

    مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم

    شاخ دراورده باشد هنر

    و دُمى بافته ام در اخر مغزم

    چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد